امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 27 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

روانشناس ها دروغ می گن

جون دلم براتون بگه عزیزانم در این مدت 2 سال زندگیتون همیشه سعی کردم تربیتتون بر مبنای کتابهای روانشناسی و علم جدید باشه. همیشه از اون مادرانی بودم که تربیت های زمان خودمون رو رد می کردم. چند وقتیه که امیر علی دو کلمه بسیار زشت رو یاد گرفته و مدام تکرار می کنه (تف د ریت و کثافت) بنا به گفته اهل فن و علم در اینجور مواقع نباید اصلا به بچه چیزی رو بگی و یا نهی اش بکنی خودش کم کم از یادش می ره. حالا یا امیر علی خیلی زبله که نمی خواد این دو جمله رو فراموش بکنه یا علت دیگه ای هست من نمی دونم. خلاصه ما هر کاری کردیم امیر علی ترک نکرد که نکرد و روز به روز تکرار این جملات بیشتر می شد. پس از کش و قوسهای فراوان تصمیم گرفتم از تربیت زمان بچگی خودم استفاد...
27 آبان 1391

اولين عكس پرسنلي

امير علي حسابي مريض شده و آب از دماغش سرازير شده. ولي چون دفترچه بيمه تون عكس نداره براتون عوض نمي كردن. واسه همين تصميم گرفتيم با آقاي پدر بريم ازتون عكس بريم. امير حسين دائم گريه مي كنه چون خوشش از عكس گرفتن نمياد. از محيط عكاسي مي ترسه. دو تاييتون حسابي شيرين زبون شديد. شعرهاي زيادي ياد گرفتيد. صد دانه ياقوت، باز تلفن زنگ مي زنه، كتاب خوب، و .... . خاله پريسا حسابي باهاتون كار كرده. ...
17 آبان 1391

دماغ شكسته

خاله مهوش رفته توي شيشه يه سوپر ماركت و دماغش شكسته. روز شنبه هفته گذشته عمل كد و مامان تا عصر توي بيمارستان پيشش بود و بعد از ترخيصش آورديمش خونه. شب كه رفتيم عيادت هر كدومتون توصيفي از شكستن بيني خاله مهوش داشتيد. امير علي: خاله مهوش رفته اش بخوره از روي صندلي افتاده دماغش بوف شده. امير حسين: محمود (شوهرخاله مهوش) دماغ خاله رو شكسته. از اين توصيف ها همه مي خنديدند.
11 آبان 1391
1